ن وَالْقَلَمِ وَمَا یَسْطُرُونَ

اسمم رویاست.
ظاهرم شبیه مادربزگمه و ای کاش صبر و آرامش او را هم به ارث می بردم.
طی دو سال چندین اتفاق بزرگ در زندگیم رخ داد که باعث شد دیدگاهم به زندگی عوض بشه و مسیر جدیدی رو انتخاب کنم.در هیچ زمینه ای هیچ ادعایی ندارم و تا جاییکه بتونم سعی میکنم نسبت به نوشته ها متعهد باقی بمونم و چیزی رو سانسور نکنم.
عاشق کتاب و انسان ها هستم.
یک حسن یوسف دارم که محبت بی چشم داشت رو باهاش تمرین میکنم.
معمولا برداشت اولم از آدم ها درست از آب درنمیاد تاجاییکه صمیمی ترین دوستام کسانی هستند که در برخورد اول اصلا ازشون خوشم نیومده.
عمه هامو بیشتر از خاله هام دوست دارم و دلیلشم نامشخصه.
مردان چاق بسیار مهربان ، مردان کچل خوشتیپ و مردی که با ادکلن دوش می گیرد احتمالا سیگاری است.
دختران با تیپ های فضایی بسیار مهربان ، دختران با تیپ های معمولی دوستان صمیمی ام میشوند و دختران چادری خلقیات خیلی متنوعی دارند.
در کودکی دلم میخواست بازیگر شوم در بزرگسالی معلم دینی و بعد ترجیح دادم وارد تیم درمان شوم.
پایان نامه ام رو به عمه بزرگم تقدیم کردم با اینکه سواد خواندن و نوشتن ندارد اما معلم شایسته ای ست.
زندگیم سرشار از نعمت و موهبت است اما زیباترینش وجود انسان های صبور است.به طرز شگفت انگیزی هر انسانی وارد زندگیم میشود بسیار صبور است چه مرد چه زن.
وبلاگ دیگری داشتم که در آن راحت نبودم و اینجا شروع به نوشتن کردم.
هیچ کس نمی داند زندگی چه برایش در چنته دارد اما فعلا همه چیز عالیست."الخیر فی ما وقع"