وظیفتونه به مفاد قرداد پای بند باشید.این کمترین کاریه که می تونید انجام بدید اونم بعد از پنج ماه
بده این امضا کنه بعد اون بعد آنها بعد ایشان تازه اگه امضا بشه کلی تعجب کنی که چی شد؟!چرا انقد راحت؟!
تا تقی به توقی بخوره با حقوقت تهدیدت کنند.
واسه گرفتن حقت مجبور باشی دزد و پلیس بازی دربیاری.
تا اینکه یه جایی بشینی رو زمین سرتو بذاری رو زانوهات و های های گریه کنی.
اگه کار اداری داشته باشم ماتم می گیرم این به اون پاس میده از کار بیمارستانی متنفرم هرکی به هر کیه و تا جاییکه بشه زور میگن.سابقه بالا به سابقه پایین ، مترون به مسئول ،رئیس به مترون.باز اینا هر کدوم تک تک می تونند به نفر اول زور بگن.
سه ساله وارد جامعه شدم و دیروز دومین باری بود که به معنای واقعی کلمه کم آوردم و دلم خواست دنیا یه لحظه بایسته و فقط بپرسم :ماذا فاذا؟!
خواستم پدر و مادرمو شماتت کنم که آدمای گنده ای نیستند نشد خواستم خودمو شماتت کنم که تلاش نکردم نشد آخر نفهمیدم ایراد کار از کجاست و فقط به خدا توکل کردم و آروم شدم.امروز با دوست عزیزی صحبت می کردیم و برای اولین بار متوجه شدم چی کشیده و چی میگه.فهمیدم از چی فرار کرده و دقیقا انگار حالمو می فهمید.نمی تونم چیزی رو که درباره یک دنیای دیگه میگه تصور کنم اصلا در خیالم نمی گنجه ولی اون چیزی که درباره این دنیا می گفت رو با تمام وجود لمس کردم.
میگن وقتی یه آدمی رو کتک بزنی بعد یه مدت بی حس میشه و دیگه درد رو با شدت اولیه حس نمی کنه.از لحاظ روانی به قدری کتک خوردم و داغونم که دیگه واقعا به معنای واقعی کلمه میگم "به درک ، واسم مهم نیست همش مال شما فقط راحتم بذارید"
میگفت "زامبی" خندم می گرفت حالا دیروز می بینم زامبی کجا بود! یه مشت مشنگ دور هم حلقه زدند و همزیستی می کنند یه عده دیگه هم بچاپ که می چاپی.
خسته شدم اما نمی تونم صبر کنم تا نفسم جا بیاد.اگه صبر کنی می خورنت
یک روزی که خوشحال تر بودم
نذرم را ادا میکنم
تا روزهایی مثل حالا
که خستگی و ناتوانی لای دست و پایم پیچیده است
بخوانمشان
و یادم بیاید که
هیچ بهار و پاییزی بی زمستان مزه نمی دهد
و
هیچ آسیاب آرامی بی طوفان
"اخوان ثالث"
30 مهر 94