ن وَالْقَلَمِ وَمَا یَسْطُرُونَ

تازه متوجه شدم باید بعد از هر تغییری سکوت کنم چون قضاوت عجولانه هیچ اعتباری نداره و حتی بعدا ممکنه نظرم کاملا عوض شه.تهرانی که دراین سه ماه دیدم اصلا شبیه تهرانی نبود که تو ذهنم تصور میکردم.خب من همیشه به عنوان مسافر و تفریح به این شهر اومدم و شهر رو یه جور دیگه دیده بودم.شاید خیلی شنیده باشید که میگن همه چیز در تهران متمرکز شده و باید بگم در مورد موقعیت کاری این حرف کاملا درسته.اینجا وقتی  به هر دلیلی شغلتو ترک کنی لازم نیست ماه ها دنبال کار بگردی ، اگه پارتی یا سابقه شغلی نداشته باشی به این معنی نیست که بیکار میمونی فقط باید برای مدت کوتاهی به کاری با شرایط پایین تر از ایده الت رضایت بدی.

این شهر در یک کلمه شهر اسرافه.مردم به شدت مصرف گرا و تجملاتی هستند .همه به دنبال بهترینا با کمترین تلاش هستند البته همگی اذعان دارند که به شدت کار میکنند و درست میگن اما این کار زیاد از روی رغبت و تلاشگری نیست.در یک کار یکسان میزان درآمد در مقایسه با شهرستان بالاتره اما مدیریت مالی مردم خوب نیست و خرجشون به دخلشون غالبه و مجبورند بیشتر و بیشتر کار کنند.

شهر شلوغ و پرجمعیته اما همه تنها هستند هر کسی یه دیوار دور خودش کشیده و به همراه اطرافیانش زندگی خودشو داره که یه سری مزایا و یه سری معایب داره.اگه تنها باشی قطعا خیلی اذیت میشی.تنهایی تهران با تنهایی شهرستان خیلی متفاوته.

وقتی مکرر سردرد میشی و موهات میریزه کم کم با مفهومی به نام آلودگی هوا آشنا میشی.تا وقتی اینجا نباشی با خودت میگی چقد گنده ش میکنند چه خبره اما بعد که میای تازه میفهمی آلودگی یعنی چی.

فارغ از تمام اینا اینجا میتونی خودت باشی هر عقیده ای داشته باشی هر لباسی بپوشی هر مدلی آرایش کنی هر کتابی بخونی بدون اینکه نگاه دیگران اذیتت کنه.کسی به کسی کار نداره.

کلی تئاتر و فیلمای خوب هست و حق انتخاب داری.

کلی کافه و رستورانای جورواجور و متنوع هست که میتونی تمای مختلف رو امتحان کنی.

حوصلت سرنمیره چون بیشتر زمانت رو سرکاری و در اوقات بیکاریتم انتخابای مختلفی واسه تفریح داری.

آدمای دیگه رو میبینی و متوجه میشی دنیا خیلی بزرگتر از اون چیزی بود که فکرشو میکردی.

در این سه ماه آزیتا ، حمیدرضا و دوست عزیزی در خارج از تهران پابه پای من در حل مشکلاتم کمکم کردند و متوجه شدم دوست خوب یه نعمته.

دوست خوب ،تجربه زندگی و روابط گسترده سه گنج گرانبهاست و میتونه کیفیت زندگی آدما رو به طور چشمگیری تغییر بده.

الان که سختی ها تا حد زیادی سپری شده من روی اپن آشپزخونه خودم نشستم ، چای میخورم و احساس میکنم دارم جوونیمو اونطوری که آرزو داشتم زندگی میکنم و راضیم.

رویا

نظرات  (۴)

خوشبختی یعنی همین
اونجوری زندگی کنی که فکر میکنی باید زندگی میکردی
"بر خلاف من"
البته زیاد غمگینش نکنم که ناشکری هم نشه : درست میشه، فوقش اون دنیا :)
پاسخ:
ان شالله در زندگی زمینیت😊
موفق باشی...
پاسخ:
ممنون
هر تغییری می تونه یک بحران روحی به همراه داشته باشه. خوشحالم که تو با همه واقعیت ها کنار اومدی. من با اینکه کل فامیل مادریم تهران هستن اما تهران رو فقط برای تعطیلات دوست دارم اصلا تحمل زندگی تو تهرانو ندارم. شهر ایده آل من تو ایران رشت هست، نمی دونم چرا اما رشت برام یک حس دیگه داره. امیدوارم تو کار و زندگیت همیشه موفق و در حال پیشترفت باشی.
پاسخ:
نه عزیزم من عاشق جریان زندگی و نور هستم.
ممنون از آرزوی قشنگت عزیزم
خوشحالم که این حس رو دازی عدیدم واست بهتزین آرزوها رو دارم :*
پاسخ:
مرسی عزیزدلم:)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">