ن وَالْقَلَمِ وَمَا یَسْطُرُونَ

فردا دوست عزیزی مهمان منه که دیدارش یکی از شیرین ترین اتفاقات سال جدیده.دیداری که مدتها منتظرش بودم و به دلایلی میسر نشد.تو بحبوحه کشیکا و مشغولیتای قبل مرخصی باید یه سری کار متفرقه انجام میدادم که وقت و انرژی زیادی رو ازم گرفت.ساعت ١٢ دیشب آخرین کارا تموم شد و با خستگی و کلی دلمشغولی برمیگشتم خونه که  خودمو تو کوچه دیدم.سراسر کوچه رو اذین بسته بودند و پسرک جوونی در حالیکه ویلون میزد کوچه رو ترک میکرد.تا وقتی صدای ویلون قطع شد رو پله نشستم و به آسمون نگاه میکردم.هیچکس تو کوچه نبود و تنهایی مزه کردن این صحنه لذتشو چند برابر کرد.خیلی وقت نیست که زندگی مستقلی دارم اما تجربه های لذت بخشی داشتم ، دوستان زیادی پیدا کردم و آینده بهتری رو رقم زدم.
درون من یه نفر بزرگ شد و با تمام وجود شروع به زندگی کرد.خیلی وقته احساس پروانه ای رو دارم که پیله دورش رو شکافته و در حال کشف جهان اطرافشه.

دل تو اولین روز بهار 
دل من آخرین جمعه سال
و چه دورند
و چه نزدیک بهم.....
رویا

نظرات  (۴)

سلام خانومی.خوشحالم که رندگی بر وفق مرادته.منم مدتیه قصد مهاجرت به تهران رو دارم.ولی کمی از تغییر میترسم.با خوندن مطالبت دلم قرص شد.اگه لطف کنی و کمی راهنماییم کنی ممنون میشم عزیزم.واقعا اینکه چطور و کجا باید دنبال محل زندگی باشم برام سواله...
پاسخ:
خیلی سوالتون کلی بود

امیدوارم با دوستت کلی خوش بگذرونی و خاطره بسازی.

تنها زندگی کردن شاید کمی سختی داشته باشه اما خوبی هاش خیلی زیاده و آدم رو کلی پخته می کنه.

پاسخ:
ممنون اوقات خوشی رو با هم داریم 😊
اخجون .. یاروم میاد دلداروم میاد :))) منم واست خوشحالم عزیزم :*
پاسخ:
مرسی عزیزم تو همیشه کنارم بودی چه تو شادی و چه غم دوست بامعرفت من 😘
۰۲ خرداد ۹۵ ، ۱۵:۱۸ سپیده برون
خوشحالم براتون.. از اون پستای اسفند نودوچهار که تا الان میخونمتون خوشحالم براتون :)
پاسخ:
ممنونم عزیزم

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">