ن وَالْقَلَمِ وَمَا یَسْطُرُونَ

سخت و آسونش گذشته.شاید این مهاجرت کوچک بهترین تصمیم زندگیم بود هفت ماه از عمرم که واقعا زندگی کردم.روزای سخت گذشت و روزای آسایش رسید .هشت سال سکون ، دست و پا زدن ،آدمای پوشالی و بی معرفت تموم شدند و اتفاقات و آدمای قشنگ تری زندگیمو ساختند.خدا صدامو شنیده و آرزوهام یکی یکی برآورده میشه حتی حکمت آرزوهای برآورده نشده مو میبینم.

بیماری ، بی خانمانی ، بیکاری و بی پولی رو اینجا تجربه کردم اما یه لحظه به عقب نگاه نکردم و نخواستم که برگردم .آسون نبود اما با کلمه غربت و دلتنگی غریبه بودم.من اینجا رو دوست داشتم و دارم گرچه پر از آدم عوضیه شلوغه حتی شاید گاهی بهش میگم خراب شده .قوی بودم و همه چیز رو مدیریت کردم و روزای سخت تموم شد.هیچ میلی برای سفر به مشهد ندارم شاید در این مدت دو بار برگشتم خونه .نه اینکه خونه پدریم جای بدی باشه اتفاقا پر از عشق و گرماست اما هر کس یه جوریه دیگه.

اما دیشب دلم واسه خونه پرکشید.برای سفره های افطار مامان و دور هم جمع شدنمون ، مهمونی های دوره ای ماه رمضان ،جلسات قرآن دوره ای مردونه حتی دلغک بازیا و حرفهای عمو و عمه زاده ها.خیلی پرروتر از اینم که به روی خودم بیارم یا گریه کنم اما دیدم آها پس اینه وقتی سیاوش میگه"منم جنگل بدون ریشه"


رویا

نظرات  (۴)

دلقک, نه دلغک!
دلغک بازی آیا؟؟؟؟؟؟؟
پاسخ:
بلیا
آدم جایی خوشه که آرامش داشته باشه و دلش خوش باشه. امیدوارم همیشه شاد و خوشحال باشی.
خدا خودش کمکت کنه و موفق بشی :)
برا موفق شدن و رسیدن به ارزوها آدم باید خیلی چیزارو تحمل کنه حتی دلتنگی
پاسخ:
ممنون از دعای خیرتون

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">