ن وَالْقَلَمِ وَمَا یَسْطُرُونَ

آدمای غریبه میان  چهارشنبه بیاید دوشنبه نیاید این بره بیرون اون خونه نباشه این لباس خوبه اون لباس بدِ یک جلسه بی آقازاده یک جلسه باآقازاده ...
اولش خسته میشی بعد می بینی نه بابا قضیه داره میره رو مخت بعد از چند سال دیگه کار از تو مخی بودن میگذره و به احساس ناخوشایندی میرسی که حتی نمیدونی اسمش چیه.
تلفن های آزاردهنده ، رفت و آمدها بی موقع ، پچ پچ مجلس زنونه و باز شدن پرونده جدید و دیدن چهره های غریبه و سوالات تکراری.یک فرآیند مسخره و بیخود و تکراری.
هر چه زمان بیشتر میگذره راه گریزی کمتری داری نمی تونی جلو جریان رو بگیری چون بالاخره باید برن و بیان تا مردم بفهمند دختر فلانی خواستگار داره و خودش نمیخواد ازدواج کنه :ا یک جلسه ننه و خواهر طرف میان هرچی توضیح میدی این کار توهین محسوب میشه و از همون اول باید با آقازادشون تشریف بیارند کسی گوش نمیده چون رسمه.من خودم مجبور شدم یک بار با مانتو شلوار و مقنعه اداری برم بشینم دستمو بزنم زیر چونم و زل بزنم به چشای خانمای محترم مجلس تا مامان خجالت کشید و تسلیم شد.

حالا همه اینا یک طرف پسرایی که اینجوری ازدواج می کنند رو درک نمی کنم.وقتی ازشون می پرسی مثل آدم می تونند بگن چون با خانما زیاد مراوده ندارم اما نظر شما رو به پاره ای از پاسخ ها جلب میکنم.
چون دنبال دختر خوبم (گاهی هم غیر مستقیم میگن) 
خوب یعنی چی ؟معنی خوب رو هم نمی دونند لامصبا .هر دختری که تو خونه باباشه خوبه بعد که میره تو خیابون بد میشه ؟عجب. اصلا خوب و نجیب یعنی چی ؟
یعنی دوست پسر نداشته باشه ؟
بدبخت از کجا معلوم نداشته باشه؟ چند سال پیش نوه یکی از شیوخ مطرح مشهد از من خواستگاری کرد چرا ؟چون خوب بودم دوست پسرم راه دور بود و کسی خبر نداشت صورتمم اصلاح نکرده بودم میمیک چهره ام معصوم بود جوری که انگار پیغمبرزاده م.نگو دوست پسر نداشته باشه بگو من خبر نداشته باشم.دوست داریم گولمون بزنند
 با مردا غریبه حرف نزنه و از فیلتر زنانه باهش آشنا شی؟
میای خواستگاری دختری که دانشجو یا در جایی مشغول به کارِ یعنی در اجتماع حضور داره و تو انتظار داری با نصفی از جمعیت این جامعه مراوده نداشته باشه.ما رو گرفتی نه ؟! :ا 
پدر و مادر اصیلی داشته باشه.نجیب زاده باشه؟
وقتی خواستگار دختر غریبه ای تشریف می برید از کجا متوجه میشید اصیلند.از مبلمان خونشون یا از تعریفای زن همسایه؟! اگه قرار به مرور زمان متوجه بشید پس اصالت دوست دخترتونم به مرور زمان متوجه میشید حتی خیلی بهتر چون ندیدم دختر و خانوادش تو جلسه خواستگاری حرف های رکیک بزنند اما ادبیات معمولی خیلی از دخترارو با دوست پسرشون می بینیم.
 نمیدونم فاز این پسرا چیه.منتظرند مامانشون یه دختر خوب و پاک و کدبانو و همه چی تموم براشون از تو لب لب دربیاره؟
بعد آقاهه تو خودت چند چندی؟ خودت 7خطی.خب بهتر بدونی سر میگرده و همسر پیدا میکنه پس قطع به یقین اون سیب سرخی پاکی که نصیبت شده دورت زده چون وقتی تو خودت شغالی نمی تونی انتظار آهو داشته باشی.انتظار ویژگی رو داشته باشید که خودتون اون ویژگی رو دارید انتظار گذشته ای رو داشته باشید که مشابه گذشته شما باشه.

خواستگاری سنتی که در بین ما رایجه خوب نیست.ازدواج های حاصل از دوستی هم شانسیه اگه خوش شانسید امتحان کنید شاید جواب داد شایدم فاتحه روح و ذهنتون خونده شد.اصولی ترین و بهترین نوع ازدواج ازدواجی که پسر خودش دختر مورد علاقه شو پیدا کنه تمام قد باطن و ظاهرشو بپسنده و قبول داشته باشه اونوقت از طریق خانوادش اقدام کنه (درست مثل ازدواج امام علی و خانم فاطمه زهرا).نه فاتحه روح دختر مردم رو بخونید نه منتظر لب لب مامانتون اینا باشید.این نظر شخصی منه و شما میتونید هر نظری داشته باشید.برای خودتون قابل احترامه

سنجاق قفلی: نمیدونم تو این مملکت خراب شده اینجوریه یا در تمام دنیا الزام قشنگ ترین قرداد دونفره زندگیت تحمل این جو روانی کاهنده س -  خدایا ناشکری نمیکنم ولی حالم خوب نیست تو غرغرای من نشنو منم نعمتی که ازش محرومم رو نمی بینم  
رویا

نظرات  (۱۵)

۲۴ مرداد ۹۴ ، ۲۲:۰۰ خانوم کوچولو
موافق ^__^
من هم برام سوال بود حرف دل من بود:-D
 من تجربه اون ازدواجی که ازش یاد کردین رو دارم-
خدا رو شکر خییییییلی خوبه^_^
پاسخ:
خدا رو شکر :)
۲۶ تیر ۹۴ ، ۲۰:۰۹ آناهیتا طـــ
واای این معرفی کردنا و رفتا آمدا داره کفر منم درمیاره...
چرا یه نفری که هیچ شناختی روش نداری باید بلن شه بیاد خونه ت, و کلی خرج میوه و شیرینی رو دست اینور و گل و اینحرفا رو دست اونور بیوفته که چی؟
و در آخر هم از ابتدایی ترین چیزا مثه قیافه یا قد یا هرچیز دیگه ای خوششون نیاد و به سلامت...
اینکه مادر و خواهر طرف هم اول میان که دیگه عند توهینه... ینی الان میترسن آقا زاده شون تو این نیم ساعت از راه به در شه؟ ینی چی؟؟

واقعا کاش بعضیا بفهمن که الان دیگه صدسال پیش نیست...
۲۳ تیر ۹۴ ، ۲۳:۵۵ حسن صنوبری
پ ن: البته بعضی روش‎ها هم واقعاً معلوم است که شوخی است. مثل همانکه اول با هم زیر یک سقف زندگی کنیم تا هم را بشناسیم! خب اینکه خودش ازدواجه! مگه چند سال عمر می‎کنم و چقدر سرمایۀ عاطفی دارم که هربار خواستم فقط طرفم را بشناسم یکدور باهاش ازدواج کنم! :)
۲۳ تیر ۹۴ ، ۲۳:۵۳ حسن صنوبری
نگاه کنید، بیشتر سخنانِ شما درمورد ابعاد مسخرۀ خواستگاری‎های معمول درست است، تازه این خواستگاری‎ها ابعاد مسخرۀ دیگری هم دارند که شما نگفتید و ما بعداً می‎گوییم. اما هم در این‎مورد نامطلوبِ شما، هم آن‎مورد مطلوبِ شما، مثال‎های نقض بسیاری وجود دارند. خیلی زیاد.
آنقدر می‎شناسم افرادی را که طی خواستگاری سنتی و کاملاً سنتی و با کمترین اطلاعات وارد شده‎اند و حالا کاملاً خوشبختِ خوشبخت‎اند. و از طرفی آنقدر هم شده که یک آقایی رفته خودش یک نفر را انتخاب کرده و کاملاً پسندیده و رفتند خواستگاری و سرآخر گند خورده توی همه‎چیز. آخرینش دوست خودم بود. یک پسر خیلی خوب و خوش اخلاق و بی سختگیری و فرهیخته. با یک خانمی آشنا شد (در یک محیط فرهنگی هنری) که خیلی هم ظاهراً به هم شبیه بودند. اولش هم همه لبخند می‎زدند. ولی کار به جایی رسید که بعد از جدایی از فرط نفرت و افسردگی هر دونفر قصد ندارند تا مدت‎ها به اصل عشق و ازدواج فکر کنند، چه رسد به هم!

حقیقت این است که هیچ راه قطعی و هیچ روش صددرصدی وجود ندارد. چه در راه سنتی چه در راه مدرن آدم‎ها از اول باید به اعتدال و دقتی برسند که اصلاً هرموردی را الکی شروع نکنند یا الکی تمام نکنند. نه آسان‎گیری زیاد نه سخت‎گیری زیاد و بعد امیدوار باشند که اشتباه نکنند. اصل موضوع میزان تواناییِ شناخت ماست. شیوۀ ازدواج فرع است. ما خیلی وقت‎ها حتی خودمان را هم نمی‎شناسیم، چه رسد به اینکه بتوانیم طرف مقابلمان را بشناسیم. ما عموماً خیلی جوگیریم. بد را خوب می‎بینیم و خوب را بد. هیچ وقت دقت نمی‎کنیم.
بعد کسی که هی پشت سر هم می‎رود خواستگاری یا هی خواستگار می‎بیند، یا هی دوست می‎شود، یا هی عاشق می‎شود، یا هی همه را به عنوان مورد دوستی و ازدواج بررسی می‎کند، خب روانی می‎شود! دیگر مجبور می‎شود همه‎چیز را با همه‎چیز مقایسه کند! در حالیکه ازدواج واقعاً خرید و فروش نیست. هرچند ما در خرید و فروش هم اینطوری نیستیم. دو تا عطر را بو می‎کنیم وسطش می‎آییم بیرون و یا قهوه بو می‎کنیم که قدرت تمایز و تشخیصمان درست کار کند.
روش مهم نیست. قدرت شناخت ما و جوگیر نشدنمان مهم است.
پاسخ:
شیوه انتخاب و شیوه پیشنهاد دو مقوله جدا از هم هستند گرچه ممکن است باهم اشتباه گرفته شود و صد البته که شیوه انتخاب مهم تر است.
موافقم در شیوه انتخاب ، انسان حتما باید به یک شناخت نسبی از خودش و خواسته های معقول و غیر معقولش برسد و البته باید حواسمان به تله مشابه بودن باشد.دو فرد با دو سلیقه مشابه شاید نتوانند زیر یک سقف زندگی کنند اما دو انسان با ارزش و اعتقاد یکسان می توانند البته باید به یک اعتقاد یکسان از دید نزدیکی نگاه کنند یعنی اگه هر دو می گویند فاطمه (س) باید ببینیم فاطمه (س) را چگونه می بینند اگر اعتقاد به وطن پرستی دارند باید دید برای هر کدام این وطن پرستی تا کجا و چگونه معنی پیدا میکند.

حالا میرسیم به شیوه پیشنهاد که در متن نقدش کردم.
همانطور که گفتید خواستگاری متعدد دختر و پسر را روانی میکند اما این وسط دو موضوع مهم وجود دارد. 1- والدین 2- محدودیت سن ازدواج دختر در ایران.گاهی تو میدانی چه میخواهی اما معیارهایت مشابه یا در راستای معیارهای والدینت نیست این میشود که آنها از ظن خود به کسیکه مناسب است اجازه حضور میدهند و وقتی تذکر تو در این مورد بی فایده باشد محکوم به حضور و آسیب روحی هستی.البته می توانی داد و بیداد کنی و قضیه تمام شود اما پدر و مادر میوه نایابند و من این شیوه را نمی پسندم. به همین خاطر گفتم کاش قبل از خواستگاری رسمی پسر و دختر همدیگر را در کلیات بپسندند (که راهش دوستی نیست)

در مورد هیچ چیز روش قطعی وجود ندارد .انسان به خدا توکل میکند فعل درست و عاقلانه را انجام میدهد و دیگر نتیجه با خداست حتی یک لیوان آب خوردن
۲۲ تیر ۹۴ ، ۲۳:۱۲ محدثه عارفی
دمت گررررررررررررررررررم! بیگ لااااااااااااااایک حال کردم یعنی. منم هرچی اینا رو به مامان میگم نمیخواد قبول کنه!!! 
پاسخ:
مامانا خیلی چیزا رو قبول نمی کنند که خیلی وقتا حق با اوناست و بعضی وقتا با ما
۲۲ تیر ۹۴ ، ۱۲:۵۳ حسن صنوبری
هی می‎خوام وارد بحث شم و من هم نظر موافق و مخالفمو بنویسم اینجا (چون خودم هم خیلی روی این موضوع فکر کردم و حرف دارم)، بعد تا چشمم می‎افته به اون عبارت خاص می‎بینم نمیشه. خدا منو جوری نیافریده که خودمو بزنم به نفهمی. خب باباجان حرف زشت زشته، بی ادبی بی ادبیه. مخصوصا تو جمع. حالا مثلا اگه بنویسیم فاک یعنی خیلی صریح اللهجه ایم؟ یعنی خیلی «ندار»یم؟ با کی نداریم؟ با کسایی که حتی ندیدیمشون یکبار و هیچی ازشون و از جنبه‎شون و از درونشون نمیدونیم؟ حالا خنده‎دارش اینه که ما عموماً جلوی پدرمون همچین حرفاییو نمیزنیم، ولی جلو هفت پشت غریبه‎تر که ممکنه سن پدرمونو هم داشته باشه میگیم.
من نمیگم این کلمه در شأن شما نیست، چون اصلاً شأن شمارو نمیدونم و خودتونید که درموردش تصمیم می‎گیرید. ولی میگم زشته چون واقعا زشته و چون یک روز بالاخره قراره با علی ابن ابیطالب دیدار داشته باشم. آنکه گفت: «فمن یمت یرنی».

جای شما بودم برش می‎داشتم و سعی می‎کردم با خلاقیت خودم یک کلمۀ دیگه جاش بذارم.
پاسخ:
اینکه نظرتون رو در مورد موضوع اصلی بیان نکردید و یکراست زبان به ملامت باز کردید منو یاد عادت دیرینه دوستی قدیمی انداخت.البته همیشه باید مورد نادرست رو تذکر داد ولی ب بسم الله....


حس بچه ای رو دارم که جلو جمع دعواش کردند نه بخاطر تغییر ذهنیت شما درباره خودم چون  نظر کسی درباره شخصیتم برام مهم نیست (مخصوصا اگر نتیجه قضاوت کلی در اثر یک اتفاق یا حرف باشه) بیشتر بخاطر کار نادرست خودم 

جای من نیستید.خودم که جای خودم هستم خیلی فکر کردم و کلمه جایگزین پیدا نکردم فقط خودم که جای خودم هستم میدونم در آن لحظه چقدر عصبانی بودم و خودم که جای خودم هستم میدونم حرف زدن در هنگام عصبانیت کار خوبی نیست اما فقط خودم میدونم در آن ساعت چقدر حالم بد بود.
به نظر من حتی با آشنایی های کوتاه مدت هم میشه به خیلی چیزها پی برد البته اگه اهل تفکر باشی و نشانه ها رو جدی بگیری!
پاسخ:
بعد ما که اهل تفکر نیستیم چیکار کنیم؟
هر کدومش میتونه توی یه شرایطی کارایی داشته باشه.من یه جور مخلوطی از هر دوش رو می پسندم. دختر و پسر هم رو بخوان بعد بابا و ننه شون برن خواستگاری و ...
پاسخ:
این همون مدلی که منم گفتم خیلی خوبه
۲۰ تیر ۹۴ ، ۱۱:۳۴ هولدن کالفیلد
ازدواج سنتی به هیچ عنوان آشغال نیست، گرچه من کلا مخالفشم، و ترجیح میدم مجرد بمونم تا سنتی ازدواج کنم، اما عبارت "من از ازدواج سنتی خوشم نمیاد" صحیح تر از اینه که بگین "ازدواج سنتی آشغاله". نیست دیگه، نیست! از اون جنس "آقاهه" هم "خانومه!" زیاد داریم! یه مقداری "خیلی زیاد" عصبانی بودین گویا از یه چیزی!
ازدواج علی و فاطمه، مصداق ازدواج سنتی هست!
پاسخ:
بله اصلاح کردم.خواستگاری به سبک سنتی که در بین ما رواج داره آشغاله
خیلی زیاد خیلی وقته از این موضوع عصبانیم
تحت هیچ شرایطی قبل از اینکه دو نفر با هم زندگی کنن شناخت کامل اتفاق نمیفته حتی اگه ده سالم دو نفر باهم دوست باشن یا بقول تو تحت شرایط خاص بخوان همدیگه رو بشناسن.. یه ماه زندگی زیر یه سقف شاید معادل یه سال مراوده باشه...
بنظر من روش اروپاییش بهترین حالته که ما تو ایران یه قرن نوری با اون فرهنگ فاصله داریم
پاسخ:
موافقم تا دو نفر زیر یک سقف نرن شناخت کامل حاصل نمیشه اما به نظرم برای ازدواج شناخت کافی لازمه نه کامل
آزی جونم  این اختلاف نوری فقط مسئله اختلاف فرهنگ نیست ما اختلاف مذهب و اعتقاد هم داریم .
در مورد روش اروپایی کاملا مخالفم چون اکثر موارد اصلا به ازدواج ختم نمیشه و عدم امنیت عاطفی و آسیب روحی که می بینی افتضاحه
۱۹ تیر ۹۴ ، ۱۶:۱۹ سپیده مشهدی
پسری که مامانش واسش میاد خواستگاری از این خونه به اون خونه یعنی:
تو فامیل بهش زن نمیدادن...رو دستش مونده...
ای تو روحم با این استدلالم:))))))))))))))))))
پاسخ:
سپیده این چه استدلالی بود :)))))
یعنی اینقدر حرف دلم...حال این روزای من بود که..منو از سکوت در آورد ..
خیلی خوب بود...
از اینکه احساساتم فقط مال خودم نیست خوشحالم
پاسخ:
قبلا فکر میکردم فقط من از خواستگاری ها مختلف کلافه شدم اما یه روز که دوستم جریان خواستگاری و ازدواجشو تعریف کرد و این موضوع رو گفت دیدم تک تک دوستام حرفشو تایید می کنند و این قضیه آزارشون میده
ریحان عزیز با بخش زیادی از حرفات موافقم مخصوصا درباره ازدواج سنتی. ولی اینکه گفتی بهترین مدل ازدواج اینه پسره دختر رو همه جوره پسندیده باشه و از طریق خونوادش اقدام کنه. خب میشه بپرسم سهم دختر از این شناخت چی میشه؟ یعنی پسر ببینه و بپسنده کافیه؟ شاید من منظورت رو خوب متوجه نشدم. من خودم اعتقاد دارم باید یه مدتی دو طرف همدیگه رو کامل بشناسن، حالا میخواد اسم رابطه دوستی باشه و یا هرچیزه دیگه ای، ولی این شناخت باید برای هر دو طرف اتفاق بیافته.
پاسخ:
وقتی پسری از دختری خوشش میاد چیکار میکنه؟ میاد جلو آدرس و تلفن خانواده دختر رو می گیره . اگه دختر از ظاهر و یا کلیات اخلاق پسر خوشش نیاد همون جا آدرس و تلفن نمیده و جواب منفی تلقی میشه کار به خانواده ها نمیکشه و تمام


خوبه که یه مدت همو بشناسند اصلا این فرآیند یک اصولی داره نمیشه گفت حالا اسمش دوستی باشه یا هرچی اتفاقا از همه مهم تر که بدونیم اسمش چیه چند نفر می دونند کجا و چند وقت قرار همو بشناسیم و خیلی چیزا دیگه.برای همین گفتم بین خواستگاری تا عقد 5 ماه فاصله باشه اما این شناخت مال وقتیه که 50 درصد قضیه اکی باشه.تمام حرف من اینکه 50 درصد اول راه اشتباه ست و از شیوه ها بدی جلو میان
۱۹ تیر ۹۴ ، ۱۳:۲۳ اقای روانی
تجربه ی شخصی شما بود ، انشالا که خوشبخت بشین ، اما ببین مثلا یه پسر که می خواد ازدواج کنه ، فکر می کنه می تونه یه زندگی رو اداره کنه ، همه چی هم داره ، چجوری می تونه یه دختر خوب رو بشناسه ... ؟ من نمی دونم واقعا ...

اتفاقا این مدلی که میگی رو تجربه کردم ، از یه دختری خوشم بیاد ، از همون اول خانواده رو در جریان بذارم و بعد نه دوستی یه مدتی بشناسمش و خوب حالا شانس من بود یا تقدیر به سنگ خوردم ... 
پاسخ:
در مورد سوال اول : اگه روابط اجتماعی کاملی داشته باشه اصلا پیدا کردن دختر مورد نظرش سخت نیست. در محل کار - دانشگاه - انجمن های مختلف اجتماعی - یکی از ساده ترین و معمول ترین روش ها که در تمام دنیا کاربرد داره ایجاد رابطه خانوادگی با دوستان متاهله یعنی اگه رفتار و منش خانم یکی از دوستات رو پسندیدی تو مهمونیاشون شرکت کنی چون دوستان مجرد اون خانم به احتمال زیاد تفکرات و ویژگی ها و ارزش ها مشابه اون خانوم دارند.

 و در مورد قسمت دوم: حالا اینکه تجربه شما منجر به ازدواج نشده قسمت نبوده اما راه رو درست رفتید.

ببینید صرف اینکه یه کاری از نظر ما منطقیه و انجامش میدیم خوب نیست باید به طرف مقابل هم فکر کنیم خواستگاری ها متعدد در روان دختر و پسر تاثیر بدی داره.
واسه همین میگن اگه شرایط کلی پسری رو نپسندید اصلا اجازه ندید حضوری تشریف بیارند تا ببینید چی میشه چون فقط شما یک نفر که نیستید شاید قبل شما جایی رفته یا بعد شما جایی بره پس شما با اینکه میدونید جوابتون منفیه به این تعداد دفعات اضافه می کنید و روان پسر بهم میریزه
خواستگاری متعدد اعصاب دختر رو هم خرد میکنه چه نپسندنش چه خودش جواب منفی بده.
به نظر من بهتر قبل این رفت و آمدها دختر و پسر ظاهر و تاحدودی اخلاقیات هم رو بپسندند و 50 درصد قضیه که خواست دونفر اکی شده باشه (راه حلشم دوستی نیست.در متن اشاره کردم)
۱۹ تیر ۹۴ ، ۱۲:۵۳ یک مردِ جدّی
به شدت پای این صحبت ها را امضا میکنم...
پاسخ:
خوشحالم یک مرد این رفتار رو ناپسند میدونه چون اکثر آقایون فکر می کنند روال جاری در جامعه خوبه

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">