ن وَالْقَلَمِ وَمَا یَسْطُرُونَ

با سردرد و تهوع و دل درد بیدار میشم. گیج و ویج لباس می پوشم برم سرکار که سرم گیج میره و میشینم.به استعلاجی و استراحت فکر میکنم و استرس گنگی تمام وجودمو احاطه میکنه.
نکنه روز بعد مسئول اتاق عمل برخورد بدی داشته باشه.
نکنه رو بچه ها فشار بیاد و فردا اخم و تخم کنند.
نکنه فکر کنند دروغ میگم و استعلاجی کشکه آخه من که دیروز حالم خوب بود.
نکنه...
نکنه....
نکنه....

3 ساله دارم کار میکنم و تعداد استعلاجی که گرفتم به 3 تا نمیرسه نه اینکه مریض نشده باشم اما همیشه بخاطر یک سری ملاحضات و گمانه زنی ها ترجیح دادم سرکار حاضر باشم.
برمیگردم عقب تر ، در دوران مدرسه هیچ وقت اجازه غیبت نداشتم  در بدترین شرایط باید سرکلاس حاضر میشدم.چرا؟چون عقب نمونم. از چی ؟ هیچ کس دقیقا نمیدونه.
حالا سال ها میگذره و وقتی به خودم نگاه میکنم می بینم ریشه وجودی من با بعضی باورهای ابلهانه شکل گرفته که باید درمان بشه .باورهایی که همه در گفتار از اون دوری میکنند ولی رفتارشون آینه تمام قد اون باور نادرسته.بخشی از فرآیند بزرگسالی برگشتن به من وجودی و اصلاح و شکل دادن به زوایای پنهان این من ِ
بزرگسالی نشونه های متعددی داره مثلا
عدم اهمیت به قضاوت دیگران
اهمیت به سلامت شخصی
در اولویت قرار دادن خودمون و دوری از فداکاری های ابلهانه


رویا

نظرات  (۱۰)

۰۳ مرداد ۹۴ ، ۲۰:۲۵ سپیده مشهدی
دروددددددددددددددددددددددددددددددددددددد به رویای عزیزم
اخ اخ...درکت میکنم
من اگر در حال جون دادن هم بودم...بابا میگفت باید بریم مدرسه بعد این در ما نهادینه شد...روزهای تعطیل روزهایی بود که بابا خونه بود و صدای تلویزیون از 4 صبح روشن.
بعد من 2. 3 یال پیش به این نتیجه رسیدم...سپیده خوش باش دو روزه دنیا ارزش نداره...طوری که در 3 ماه اول سال مرخصی دیگه نداشتم:))))))))))))))))))))))))

پاسخ:
حالا نه دیگه در این حد البته بابا پولدار و دل بی غم دو نعمت بزرگه
خواهر اخری من کلاس اول ابتدایی در مجموع شش ماه حدودا رفت مدرسه. از بس لوس بود و هر روز یک جائیش درد می کرد و بابام بهش می گفت اشکالی نداره بخواب هر وقت خوب شدی خودم می برمت مدرسه!!
پاسخ:
اللهم اجعلنی از این باباها
با این نشانه هایی که برای بزرگسالی بیان کردین، واقعا فکر میکنین چند درصد آدمهای اطراف بزرگسال حساب میشن؟
پاسخ:
اینا همه نشانه ها نیست از جمله اونهاست.
واقعا دونستن آمار افراد بزرگسال جامعه چه تاثیری به حال من داره.من فقط به فکر پررنگ کردن این نشونه ها تو شخصیت خودم هستم
۲۲ تیر ۹۴ ، ۱۹:۱۳ اقای روانی
خیلی خوبه :)
پاسخ:
:)
مهم خودتی

پاسخ:
exactly
۲۲ تیر ۹۴ ، ۱۳:۲۰ رها مشق سکوت
نمیدونم چقدر به این چیزا اعتقاد داری، اما انرژی از بین نمیره و از حالتی به حالت دیگه تبدیل میشه، و آتش خاصیت پاک کنندگی داره، و انرژی منفی رو به انرژی مثبت تبدیل میکنه 
یکی از روش های از بین بردن باور های منفی اینه که تو هر زمینه ای درمورد خودت یا کلا داری، رو یه کاغذ بنویسشون، بعد بسوزونیش. اگه امکانش رو داری بیرون از خونه، اگه نه رو گاز، رو اسفند دودکن و ... 
و همزمان با سوزوندنشون تو همون حال از خدا تشکر کنی که از شر این افکار برای همیشه راحت میشی. و ازش تشکر کنی که قدرت پاک کنندگی رو تو آتش قرار داده
و بعد از اون هر بار که دیدی این افکار منفی به سراغت میان، باهاش مقابله کنی تا اثرش به طور کامل از زندگیت پاک بشه
من خودم این کارها رو انجام میدم، وگرنه به کسی پیشنهادش نمیکردم. 
پاسخ:
بابا من تنبل تر از این حرفام سعی می کنم بیشتر کارامو با زبانم راه بندازم .
برای من هم مرخصی گرفتن خیلی سخته. ملاحظه ی چیزهایی رو می کنم که اگه بشینم بهشون فکر کنم می بینم چقدر بی اهمیت هستند تازه اگه اتفاق بیفتن.
تو مدرسه هم هیچ وقت غیبت نمی کردم چون مامانم وقت نداشت بیاد مدرسه توضیح بده
پاسخ:
مامان من وقت داشت اما اعتقادی به غیبت از مدرسه نداشت حتی در صورت مرگ :))
۲۲ تیر ۹۴ ، ۱۰:۴۲ یک مردِ جدّی
شاید باورت نشه اما توی تمام دوران تحصیلم در مدرسه و دانشگاه (18 سال) حتی یک جلسه غیبت هم نداشتم
واقعا نداشتما...
پاسخ:
یعنی شما دیگه چه اعجوبه ای بودی زدی رو دست من :))
حرف کاملا درستی است؛ البته تا جاییکه به خودخواهی و خودپرستی نکشه.
پاسخ:
البته باید خیلی مواظب بود که به خودخواهی نرسه اما گاهی ممکنه اطرافیان فکر کنند خودخواهی.
حتی اگه به خودخواهی برسه بنظرم خودخواهی شرف داره به خودکم بینی
من هنوزم این حس رو دارم. تو ۲۷ سالگی.
فردا مرخصی ۱۳ روزه ام تموم میشه و در حالی به پادگان باید برم که از نگاه دیگران میترسم. میترسم که نبودم باعث شده باشه اونا بهشون فشار بیاد در حالی که میدونم این اتفاق نیفتاده. اما میدونم خیلیا از مرخصی رفتن من ناراحتن. بغض دارن و با اینکه ۱۴۰ روز بود که به مرخصی نرفته بودم اما دلشون میخواست بازم نرم. با این مرخصی شروع به تمرین کردم که برام مهم نباشن. من حق خودم را گرفتم و به حق کسی تعرض نکردم پس همچنان آدم خوب قصه زندگی ام هستم...شما هم باشین😁

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">