ترم اول بعنوان نفر سوم سر عمل حاضر بودم و اجازه دخالت مستقیم نداشتم.هیچ تصوری بالینی از احشا و اندام درونی بدن انسان نداشتم یکدفعه کبد مریض رو گذاشتند کف دستم که بذارم رو میز.گرما و زنده بودنش تا عمق وجودم نفوذ کرد و همون جا خوردم زمین و غش کردم:)))
عمل تیروئید داشتیم .مریض وارد شوک شده بود و خونریزی میکرد تمام تیم سعی می کردند برگرده هاج و واج گوشه اتاق ایستاده بودم و نگاه میکردم.ختم CPR اعلام شد.باورم نمیشد زندگی زمینی یک انسان جلو چشمم تموم شد نمی تونستم قدم از قدم بردارم حضور مرگ مثل جریان هوا در تمام اتاق حضور داشت.
تیغ رو رحم کشیده شد و مایع شفاف به بیرون پاشید موهای سر یک انسان رو میدیدم و بعد ورودش به دنیا.حتی قدرت گریه نداشت و شل و بی حال تو دستم بود نمی تونست چشاشو باز کنه تا بند نافشو زدم و شروع کرد به گریه.تمام بدنم می لرزید نمیتونستم یک وسیله ساده رو دست بگیرم و اولین نفری که پرسید چی شده زدم زیر گریه.عظمت عظیمی رو می دیدم که خیلی بیشتر از گنجایش و ظرفیت من بود.
چند سال از اون روزا میگذره حالا نه گریه میکنم نه می لرزم و نه مات و مبهوت به مریضا نگاه میکنم. حتی سر عملا میخندم شوخی میکنم و بی خیال آدامس می جوم اما یه واقعیتی وجود داره.خیلی ها فکر میکنند همه چیز واسه پرسنل تیم درمان عادی میشه اما این طور نیست.وقتی عملی رو شروع میکنی همیشه و همیشه این ترس باهاته که درون بدن چه خبر ِ نکنه مریض بدحال بشه.با تمام وجود در موقعیت حاضری میخندی اما مثل یک سرباز منتظر یک واکنش از سمت بدن و عکس العمل خودتی.هر چه میگذره سرعت و مهارتت در عکس العمل نشون دادن بیشتر میشه و میزان اضطرابت کمتر اما هیچ وقت هیچی عادی نمیشه.مرگ همیشه مرگه درد کشیدن همیشه درد کشیدنه و حیات و برگشتن مریضا به زندگی همیشه شیرینه.
وقتی مادری میزنه تو سر خودش و میگه بچه م از دست رفت تو هم نمی تونی بزنی تو سر خودت و جیغ بکشی.باید یه فرقی بین شما دو تا باشه باید آروم باشی سعی کنی به احساسات غلبه کنی و بهترین و سریع ترین عکس العمل رو نشون بدی.اگه می بینید تو بیمارستان کسی عادی برخورد میکنه ناشی از عادت نیست .همه انسانیم و از درد انسان ها دیگه رنج می کشیم.مگه احساسات شما براتون عادی میشه؟مگه دیدن بچه های کار واستون عادی میشه.با اینکه هر روز جلو چشمتونند اما دیدن زجر کشیدن یک بچه واستون عادی نشده.
پس برای تیم درمانم هیچ عادتی در کار نیست فقط ما باید برخورد متفاوتی داشته باشیم برخوردی که بهش میگن اخلاق حرفه ای.
اما این کار شیرینی داره که هیچ کاری نداره.هنوز وقتی مریضا اول بیهوشی دستشونو قفل میکنند تو دستت و نمیذارن از کنارشون تکون بخوری قشنگه. وقتی بی حسند لباس می پوشی و ماسک میزنی بهت نگاه میکنند و با دیدن لبخند تو میگن تو رو خدا مواظبمون باشید.وقتی برات دعا خیر می کنند و ....
فرقی نداره کی هستند چیکارن و چیا دارند.همه چی رو میذارن بیرون و میان اتاق عمل .آدما خودشونند و نیازمند حتی یک نگاه آروم و تو باید خیلی خوشبخت باشی که خدا تو رو واسطه اعمال قدرت و شفا خودش قرار داده.