ن وَالْقَلَمِ وَمَا یَسْطُرُونَ

اما یه چند وقتیه از نبودت ناراحتم فرقی نداشت کوچکتر باشی یا بزرگتر ولی کاش بودی .تو این روزا که باید مامانو نگاه کنم  جلوش بخندم و تو تختم گریه کنم کاش بودی باهم حرف میزدیم بهم میگفتی حالش خوب میشه یا میرفتیم واسش کادو می خریدیم حتی تو کارای خونه هم کمکم میکردی و لازم نبود ساعت 5 صبح بجای کتاب فیزیولوژی سه وعده غذایی رو آماده کنم.
میدونی فقط مریضی مامان نیست از خیلی وقت پیش نبودتو حس کردم روزایی که مجبور بودم سوار هواپیما شم و چند ساعت بعد برگردم دائم فکر میکردم هیچ کس خبر نداره من کجام و خدا کنه اتفاقی نیفته میتونستم خیلی از راز رو به تو بگم چون پدر و مادر و آبرومون یکی بود لازم نبود خیلی رازدار باشم حتی میتونستم این شبا وقتی برمیگردم کلی کریمی رو مسخره کنیم و بخندیم حتی همین الان که هیچ کس خبر نداره من بعد از بیمارستان کجا میرم مسخره است لااقل میتونستی تو خبر داشته باشی.
من خسته شدم از اینکه تو مهمونی ها بجز مامان نمی تونم با هیچ کس سر میز کسی رو مسخره کنیم یا حرفای خاله زنکی بزنیم یا حتی از اینکه هیچ وقت فر پشت موهام خوب از کار درنمیاد و خیلی چیزا مزخرف دیگه

کاش وجود داشتی خواهر نازم 


رویا

نظرات  (۱۴)

من همیشه بی نهاااایت خوشحال بودم از وجود خواهرم ... با اینکه باعث میشد من کم دیده شم ... چون اون دختر روسه بود و من یه دختر ساده با یه چهره ی معمولی :)
ولی همیشه ذوق دارم برای بودنش ... برای اینکه فکر می کنم یه روزی اگه بچه دار شم بچه م خاله داره !خیلی خیلی ذوق دارم ... 
خودم از داشتن خاله محروم بودم ، حتی زندایی هم ندارم ...
پاسخ:
خدارو شکر من یه خاله همسن و سال خودم دارم که خیلی وقتا نقش خواهر رو برام بازی کرد
این یه حسرتی که هیچ وقت نمیشه رفعش کرد
منم همیشه آرزو میکردم که یه داداش داشتم بعضی وقتا ازبس که با دقت فک میکنم کم مونده دیوونه شم :|
پاسخ:
من بیشتر موقع سختی ها نبودش اذیتم می کنه
۲۲ مرداد ۹۴ ، ۱۷:۵۳ فاطیما کیان
من خواهرک دارم و از من خیلی جوون تره ولی یه دوست هایی دارم که در حقم خواهری میکنن , دوست خوب میتونه تا درجه ی خواهری بالا بیاد :)
پاسخ:
بله اما خواهر از پوست و خونته و خیلی از دردها خانوادگی مشترکه
خیلی بده که نظره پست بالایی رو بخوای اینجا بذاری...
خدای گله و شکایتامون خیلی کوچیکه...در حد گله هامون...
خدا رو باید تو شادیهامون به حافظه بسپریم تا تو غما نشه فرمانروا.
پاسخ:
:)
منم تک دخترم و حسهاتو کاملا درک می کنم. حس مشترک همه ماهایی که خواهر نداریم.
پاسخ:
هعی
۲۱ مرداد ۹۴ ، ۱۲:۴۶ سپیده مشهدی
بیا بغلم عزیزمممم

تنهائی خیلی وحشتناکه خیلی
پاسخ:
:(
دو تا خواهر بزرگ تر دارم و هر چی می گذره بیش تر می فهمم چه نعمت های بزرگی هستن.

پاسخ:
قدرشونو بدون :)
۲۱ مرداد ۹۴ ، ۰۹:۳۳ محمدحسین آذرمی
خیلی زیبا
منم تا قبل از ٢٢ یا ٢٣ سالگی همیشه به سوال دوست داشتی خواهر داشتی با قاطعیت یه نع گنده میگفتم اما الان چند سال که حسرت یه خواهر دارم هر چند گاهی فکر میکنم شاید اگه خواهرم داشتم مث بقیه مث همون مادر و پدر و برادری که دارمو تنهام گذاشتن ، اونم الان نبود اما جای خالیش حس میشه حتی اگه قرار بود طبق معمول من نقش حامی رو بازی کنم 
پاسخ:
منم حاضر بودم حامیش باشم ولی وجود داشته باشه.
ما که ٤ تا پسر بودیم، یه خواهر داشتیم. اونقدر هوامونو داشت (و داره) که همیشه هر کی خواهر نداره، بهش میگم : واقعاً باااختى!
خواهر خوب، نعمت زیادیه.
پاسخ:
از اون دسته نعمتایی که هر چی بزرگ تر میشی نبودش بیشتر حس میشه
این درد بی خواهری منو تازه کردی هعیییی 
پاسخ:
:(
۲۱ مرداد ۹۴ ، ۰۱:۲۸ یک مردِ جدّی
شاید اگر وجود داشت، اینجور که نوشتی باهاش راحت نبودی!
پاسخ:
ولی میتونستم شانسمو امتحان کنم
۲۱ مرداد ۹۴ ، ۰۰:۵۴ آناهــیــ ـــتا
نبودن خاهری که نیست خیلی بده...:(
من هر روز احساسش می کنم..
پاسخ:
منم هر چی بزرگتر میشم بیشتر حسش میکنم
۲۱ مرداد ۹۴ ، ۰۰:۴۵ اقای روانی
چه خوب :) و بامزه بود این نوشته 
پاسخ:
و تو این روزای تنهایی دردآور

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">