ن وَالْقَلَمِ وَمَا یَسْطُرُونَ

۱۷ مطلب با موضوع «نگرش و باور» ثبت شده است

بعد از چندسال کتابخوانی به دو نتیجه رسیدم.
اول اینکه نباید هر کتابی را ولو به صرف شهرت نویسنده یا کتاب خرید.کتابخانه هر فرد باید گلچینی از دوست داشتنی هایش باشد نه گلچینی از خوانده هایش.
دوم اینکه هیچ وقت فلسفه نمایشگاه کتاب را متوجه نشدم.یک بار به نمایشگاه رفتم و احتمالا دیگر هرگز اینکار را تکرار نمی کنم.از نظر من نمایشگاه فقط از دو جهت می تواند سودمند باشد یکی دانشجو باشی و بن تخفیف مبلغ قابل توجهی باشد که دلیل زیاد قوی نیست چون معمولا هر سال در فصول معینی مراکز فروش کتاب تخفیفات قابل توجهی عرضه می کنند و دوم آنکه با حضور و خریدت بخواهی از انتشارات خاصی حمایت کنی.
بنظرم نمایشگاه یعنی :
پول قابل توجهی در بازه کوتاهی از جیبت می رود و تا ماه ها نمی توانی خرید کتاب را در برنامه ریزی مالی ات بگنجانی.
لذت گردش در کتابفروشی و خرید کتاب تبدیل به شلوغی نمایشگاه و ایضا خستگی جستجو برای کتابی خاص در میان ازدحام میشود
حمل بار سنگینی از کتابها به اینور و آنور صحنه خرید شب عید را یادآوری میکند.
یکباره حجم زیادی کتاب نخوانده به کتابخانه ات اضافه میشود و بار روانی آزاردهنده ای دارد.
با صحنه هایی روبرو میشوی که نه فرهنگی است نه ربطی به کتابخوانی دارد و فقط باعث میشود حرص بخوری.



محوطه زیبا بیمارستان
راننده تاکسی : این انصافه ؟!تو این گرما و ترافیک  باید واسه دوزار ده شاهی دنده عوض کنم و با مردم سروکله بزنم. خدا عادل ِ؟
پزشک : این طرح تحول سلامت از کجا پیداش شد؟! بعد از اینهمه درس خوندن و جون کندن باید واسه دستمزدمون استرس داشته باشیم.عدل خدا کجا رفته؟!
پرستار : از صبح تا شب شیفتیم. منطق حقوق ما چیه ؟! حالا نمیگیم به اندازه پزشکا ولی به اندازه زحمت خودمون که باید در بیاریم دیگه.خدایا الان روی کرسی عدل نشستی ؟!
بیمار : خدایا کجایی تو ؟! این از قیمت داروها .درد پشت درد. مگه من کجا رو کج رفتم که این بلا نازل شد. چرا میگن عادلی کو این عدلت؟!
اعلام نتایج کنکور : خدایا چی شد پس ؟! جواب اونهمه زحمتم کجا رفت .اصلا وجود داری عادل مثلا مهربان یا سرکاریم؟!
بیکاری و بی پولی : بیا اینم نتیجه کار و فعالیت.خدایا عدلت کجا رفته ؟! همون اول به جای عدل میگفتی شانس هم خودتو خلاص میکردی هم ما رو.


چیزی که ما دنبالشیم خدای عادل نیست
خدای خودخواه منه
خدایی فقط به فکر من و رفاه من ِ  گذشته و آینده رو نبینه ، آدمای دیگه رو نبینه
فقط و فقط من رو ببینه


من فمنیست نیستم دلایل خودم را هم دارم.شما میتوانی باشی و دلایل خودت را داشته باشی اما میخواهم دلیل یک رفتار را بدانم.

اکثر مردان ایرانی بسیار بی تربیت هستند.می گویم مردان ایرانی چون تا به حال رفتار مردان سایر کشورها را از نزدیک ندیدم شاید آنها بدتر یا بهتر باشند البته که زنان بی ادب بسیاری هم داریم اما این موضوع در میان مردان خیلی بیشتر دیده میشود.آنها به خود اجازه میدهند جلوی یک خانم رکیک ترین شوخی ها را بکنند یا اصطلاحات رایج بین خود را در جواب یک خانم بکار ببرند ، معمولا به خود اجازه میدهند خیلی زود از کوره دربروند و داد بزنند ، خیلی راحت و بی پرده ظاهر همکار خانم خود را آنالیز و با یکدیگر در میان می گذارند ، در فضاهای مجازی بدون تغییر نام  بدون فکر کامنت می گذارند و گاها توهین میکنند ، به دوست دختر و همسر خود توهین می کنند (چه کلامی چه رفتاری) و آب از آب تکان نمی خورد.
بررسی علل این رفتار همه گیر اجتماعی از حوصله بحث خارج است و صدالبته که مطالعات من در زمینه جامعه شناسی بسیار محدود بوده و نمی توانم اظهارنظر کنم.

این رفتارهای زشت و زننده ادامه دارد اما میخواهم بدانم چرا به عنوان یک زن اجازه می دهیم این رفتار با ما بارها و بارها تکرار شود؟!
-
زنگ میزنند برای امر خیر و میپرسند "پوست دخترخانم چه رنگیه؟"چرا تلفن را قطع نمی کنید ؟ بگذارید شما را انسان ببینند. بدانند که باید وقت بگذارند و تشریف بیاورند و یک انسان را ببینند نه اینکه مشخصات عروسک موردنظر خود را تلفنی از نمایندگی سوال کنند.
-
رفتار زننده ای را در محل کار در رابطه با خود می بینید. چرا برخورد نمیکنید یا لااقل گزارش نمی دهید؟ خداروشکر اکثر ادارات و دانشگاه ها جایی به نام حراست دارد.بخواهید که برایتان توضیح دهند و معذرت خواهی کنند.
-
همسر یا دوست پسرتان لطیفه ای را تعریف میکند و جنس زن را در آن مسخره می کند یا با رفتارش شما را آزار میدهد.چرا اجازه می دهید؟ صمیمی شدن به معنای بی ادب شدن است؟
-
برادرتان با ادبیات پسرانه با حرف های زشت و بی محتوا با شما صحبت میکند چرا جوابش را میدهید؟
-
چرا در لودگی پسران فامیل شرکت می کنید یا می خندید؟
-
در فضاهای مجازی جواب کامنت شما را با بی احترامی میدهند.واقعا لزومی برای دوباره خواندن مطالب آن آدم هست؟


من اصلا زن و مرد را مساوی نمی دانم.حقوق یکسان را قبول دارم اما وظایف زن و مرد را یکسان نمی بینم.وقتی پیامبرم در تقسیم کار بین علی (ع) و خانم فاطمه (س) میگوید کار خانه برای زهرا و کار بیرون برای تو علی .این حرف برای من سند است حالا مکتب شما هزاری بگوید مرد باید ظرف بشورد من می گویم لطف میکند (البته دین اسلام مثل گل با زن رفتار میکند و کار خانه را وظیفه او نمیداند اما انصاف حکم میکند شما هم مسئولیتی بر عهده بگیرید و به حرف پیامبرتان گوش کنید)مکتب شما بگوید خانم باید در تامین مسائل اقتصادی خانواده مشارکت کند من می گویم بایدی در کار نیست و خانم لطف میکند اما همان مکتب می گوید هیچ انسانی نمی گذارد به او بی احترامی کنند.نمی گذارد او را خوار و خفیف کنند پس می بینید که به فمنیست کاری ندارم حالا همه جامعه بی ادب ولی نمی فهمم چرا یک خانم اجازه می دهد به او بی احترامی کنند.

عنوان حدیثی از امام علی (ع) است.

گاهی فکر کردم نتیجه اینهمه خواندن و گوش دادن چیست؟!
از حرف های کلیشه ای که بگذریم خیلی وقت ها دانستن فقط باعث دردسر میشود باعث دور شدن تو از آدم های دیگر.دلخوری که کسی دور و برت حرفت را نمی فهمد.از دیدن رفتارهای بچگانه هم سالانت رنج میکشی و دایره دوستانت کوچک و کوچکتر میشود.تو میشوی آدم خاصی که هدیه های خاص میدهد ، دیگران را آرام میکند اما دیگران برای تو شبیه به هم هستند از سلیقه موسیقی گرفته تا نگرش و باور و رفتارهایشان.
جالب تر آنکه این جاده یکطرفه است یعنی حتی اگر از رفتار درستی آزار ببینی نمی توانی دنده عقب بگیری ، حتی اگر از جمع دوستانت کنار زده شوی بازهم نمی توانی در رفتارهای بچگانه شرکت کنی یا حتی به جای کتاب خواندن از جیغ و فریاد در مهمانی ها لذت ببری.بارها سعی میکنی شبیه دیگران شوی اما کار از کار گذشته و نمی توانی.از دست خودت عصبانی میشوی اما عقب گردی وجود ندارد.
وقتی به گذشته نگاه میکنم می بینم بحران های مختلفی را تجربه کرده ام اما
آیا گذشت زمان مسئله را حل کرد؟! مسلما نه . زمان تنها قابلیت کمرنگ کردن دارد نه التیام بخشیدن
آیا انسان ها و دوستانم به من کمک شایانی کردند؟ بازهم جواب منفی است. من دوستان خیلی خوبی داشتم اما فکر میکنم تنها توانستند دستگیرم باشند ،همدردم باشند نه راه حل
حالا که خوب فکر میکنم بعد از خدا چیزی که از کتابها آموختم ، موسیقی که شنیدم ، سخنرانی هایی که گوش کردم  بیش از هر چیز دیگری در سختی به من کمک کردند.اعتقاد و باوری که با این ابزارها بدست آوردم را هیچ گاه از دست ندادم اما اعتقادی که ره آورد معاشرت با دوستانم بود بارها دستخوش تغییر شد.
چند ماه پیش چوب حراج به کتابخانه ام زد و اینهمه خواندن را بی فایده میدانستم اما حال که خوب نگاه میکنم اگر نبودند این کتابها و فایل های صوتی من توانایی حل خیلی از مشکلاتم را نداشتم ، خیلی باورهایم را نداشتم و شاید دیگر بلند نمیشدم و به زندگی حیوانی اکتفا میکردم.
زندگی که در پیرامونم در جریان است و هر روز در دسته جانوران گونه انسان ها پررنگ تر میشود.
کتاب فروشی نشر چشمه - کریم خان

بارها در مورد دعواهای هنگام تعیین مهریه ، مهریه های عجیب و غریب ، زندانیان مهریه شنیده بودم.چند روز پیش فایل صوتی طولانی را در این زمینه گوش دادم و تصمیم گرفتم قسمتی از آن را در اینجا بازنشر کنم.
قبل از شروع مطلب بگویم من یک زن هستم و ایمان دارم در این کشور و خیلی از کشورها ، در این زمان و در گذشته دور و نزدیک ظلم هایی به زنان شده که هیچ گونه قابل جبران نیست اما این موضوع باعث کتمان حقیقت نمیشود.
لطفا بعد از خواندن این مطلب مرا محکوم به فقر و ناتوانی نکنید زیرا هم اکنون مهریه مادرم از میانگین مهریه دختران نسل امروز بیشتر است ولی این موضوع و ترس از برچسب عده ای خاص هم منجر به کتمان حقیقت نمیشود و بدانید الگوی زندگی شما به عنوان زن مسلمان مادر و خواهر و دختر عمو و دختر عمه نیست.

آیه 4 سوره نسا : وَ آتُوا النِّساءَ صَدُقاتِهِنَّ نِحْلَةً فَإِنْ طِبْنَ لَکُمْ عَنْ شَیْ‏ءٍ مِنْهُ نَفْسًا فَکُلُوهُ هَنیئًا مَریئًا، و مهر زنان را (بطور کامل) به عنوان یک بدهی (یا عطیه،) به آنان بپردازید! (ولی) اگر آنها چیزی از آن را با رضایت خاطر به شما ببخشند، حلال و گوارا مصرف کنید!».

در این آیه از مهریه با تعبیر "نحله" یاد میشود.نحله به هدیه ای گفته میشود که از سر محبت به کسی داده میشود.
آداب هدیه چیست ؟هدیه دهنده سخاوتمندانه و متناسب با بودجه خود هدیه میدهد و هدیه گیرنده راضی و خشنود باشد.
پیامبر (ص): در تعیین مهریه آسان بگیرید و بدانید مردی که مهریه سنگین را می پردازد در دلش نسبت به همسرش کینه و عداوت پدید آید.
سخنان مقام معظم رهبری: "بالا بردن مهریه احترام نیست بی احترامی است زیرا مقام دختر مومن با پول سنجیده نمی شود.مهریه جنس این معامله انسانی را تنزل میدهد به یک کالا.هیچ ثروتی نمی تواند سرانگشت یک دختر شایسته باشد .
این که می‌گوئیم 14 سکه مهریه بیشتر نباشد، نه برای این است که 14 سکه بیشتر اشکالی ایجاد می‌کند نه، 14 هزار سکه هم‌باشد ازدواج اشکالی ندارد، فرقی ندارد، اما این برای این است که جنبه معنوی ازدواج غلبه پیدا کندبر جنبه مادی."
ضرر مهریه سنگین:
1- شروع زندگی با دروغ ( مردی که آگاه است مهریه عندالمطالبه است و میداند که استطاعت مالی پرداخت 100 سکه را ندارد چه برسد به هزاران سکه وقتی مهریه سنگین را بپذیرد یعنی دروغ گفته یعنی با فرض پرداخت نکردن آن را قبول میکند.)
2- هنگام بروز مشکل زن به جای کمی صبوری و استفاده از عقل و لطافت هایش برای حل مشکل ماشین حساب را درمی آورد چرتکه می اندازد و به جای آنکه سختی بکشد یا کمی برای حفظ زندگی اش تلاش کند راه حل پررنگ دیگری را می بیند.آغاز زندگی جدید با پولی که میتواند سرمایه ، خانه ، ماشین ، تفریح یا چیزهای دیگر شود.
3- مرد اگر مومن باشد دائم دغدغه پرداخت این مبلغ گزاف را دارد و اگر مومن نباشد در تنش ها و درگیری ها نگران پرداخت آن میشود.
4 - وظیفه خانواده عروس در تهیه جهیزیه سنگین تر میشود.
5- احادیث بسیاری در مورد سبک گرفتن مهریه داریم و به صراحت در احادیث اشاره شده که مهریه سنگین باعث نامبارکی ازدواج است.

گاهی فکر می کنیم مهریه یک پشتوانه است یک حربه در ناملایمات زندگی.

بله بنده هم قبول دارم که میتواند یک حربه باشد البته حربه ای برای شکنجه و اذیت کردن دختر.مرد خیلی راحت میتواند آنقدر دختر را در تنگنا بگذارد یا او را شکنجه دهد تا بگوید:"مهرم حلال جونم آزاد"
حتی می تواند یک پشتوانه باشد اما پشتوانه چه زندگی؟مردی می خواهد از همسرش جدا شود اما بخاطر مهریه سنگین به زندگی با او ادامه میدهد .در این زندگی مرد به زن توجهی دارد؟در زندگی که هیچ محبتی وجود ندارد و پر از درگیری و تنش است بیشترین آسیب را زن می بیند.
پشتوانه یک دختر توکل اوست.تمسک به انسان هایی است که بعدا میتوانند نجاتش دهند.
این صحبت ها هیچ کدام به این معنی نیست که مهریه نداشته باشید که اگر خیری در این کار بود پیامبر برای خانم فاطمه زهرا(س) که به خانه بهترین مرد عالم میرفت مهریه ای تعیین نمیکردند.

و در آخر از آداب هدیه این بود که هدیه دهنده سخاوتمندانه و متناسب با بودجه اش هدیه دهد.هدیه تمام همسران اهل بیت 500 درهم است که به آن مهر السنه می گویند اما امام جواد(ع) پس از تعیین مهریه همسر خود(500درهم) رو به ایشان کرده و 100 هزار درهم به عنوان کادوی دیگری میدهند.پس لازم نیست هیچ مردی از آموزه های دینی سواستفاده کند بلکه باید تمام تلاش خود را انجام دهد و با رغبت هدیه ای به عروس خانه اش تقدیم کند.

منبع :سخنرانی دکتر شاهین فرهنگ در اصفهان
 

بعد از پایان دوره کارشناسی باید طرح اجباری می گذراندیم تا مدرکمان آزاد شود. دوساله بودن، تعیین اجباری محل خدمت ، امتیاز بندی و... دقیقا حس سربازی را به فرد میدهد.ترجیح دادم بین فارغ التحصیلی و طرحم پنج ماه فاصله باشد .دلیلش را نمیدانستم فقط دلم سکون و سکوت میخواست.
بعدازظهرها 3 ساعت در یک کلینیک کار میکردم و بقیه روز را زندگی میکردم. کتاب میخواندم ، موزیک گوش میدادم ، پیاده کوچه پس کوچه های شهر را بالا پایین کردم و رستوران و کافی شاپ های جدید پیدا میشد. گاهی با دوستانم خوش می گذراندیم، یادم است خیلی روزها با کوثر فلاکس چای به دست میرفتیم کوهسنگی و روی چمن ها میخندیدیم و از پاییز لذت می بردیم. دائم فکر میکردم.به خودم ، به خالقم ، به جهان ، به بود و نبود خودم ، اهدافم ، شیوه زندگیم، انسان ها و خیلی چیزهای دیگر.
بعد از پایان طرح دوباره ترجیح دادم بلافاصله شروع به کار نکنم و پنج ماهی زندگی کنم.میبینم این فواصل پنج ماهه خیلی به رشد و پیدا کردن مسیر زندگی من کمک کرد.میدانم زندگی همیشه جریان دارد اما وقتی مشغله ت زیاد است متوجه ش نمیشوی.روزی 12-13 ساعت کار میکنی ، خیلی وقت ها خسته ای و نای فکر کردن نداری ،سرکار هزار و یک جور اتفاق می افتد و گاهی تا هفته ها روی فکرت سایه میندازد خواه ناخواه فرصتی برای خودشناسی و مسیرشناسی پیدا نمیشود.فرصتی برای مطرح کردن چراهای اساسی نداری در نتیجه سال ها زندگی روی خط مستقیم حرکت میکند و هیچ پیشرفتی حاصل نمیشود مگر پیشرفت های کاری و تحصیلی.

اینکه دائم بخواهی در خانه بشینی و راجع به چرایی و چیستی فکر کنی را دوست ندارم.باید در جامعه باشی ، آدم های مختلف را ببینی ،راه کنار آمدن با آدم ها را یاد بگیری ، روش حل مشکلات و رویارویی با چالش های زندگی را پیدا کنی.زمین بخوری و بلند شوی اما بهتر است گاهی کمی مکث کنیم.ببینیم صبح به صبح برای چه از خانه میزنیم بیرون.بدانیم برای چه تلاش میکنیم و از زندگی چه میخواهیم.
این مکث ها و فکر کردن ها باعث حل خیلی از مشکلات میشود.کم کم خودمان را پیدا میکنیم و تلاش بی وقفه مان برای زندگی هدف دار میشود.کاش خدمت 30 ساله که آدم ها را تبدیل به ماشین کرده فرصتی برای خودشناسی در اختیار انسان ها میگذاشت .منظورم تعطیلی های بی هدف وسط هفته یا مرخصی یک ماه در سال نیست.
فرصت فراغت از کار و مسئولیت اجتماعی.... فرصتی طولانی تر از یکماه با راهنمایی برای رشد و تفکر در این روزها.وقتی خوب نگاه میکنم نه تنها این فرصت در اختیار کسی قرار نمی گیرد بلکه در این سیستم جوری برای کار تربیت میشویم که فراغت یکماهه انسان ها را به ستوه می آورد و دوباره به کار پناه می برند.
کاش برای زندگی تربیت می شدیم نه سیستم عرضه و تقاضا
کاش هدف تولید انسان بود نه دستگاه عابر بانک
کاش کسی به خانه و ماشین نمی گفت نیازهای اساسی جوانان
کاش وقت میدادند به جز اهداف تکنولوژی و تطبیق خودمان با این غول افسارگسیخته کمی به اهداف وجودی مان فکر کنیم
کاش روزی برسدکه از دور زدن در محیط دایره خارج شویم و در مسیر حرکت کنیم


یکی از همان پیاده روی ها - ویترینی در ولیعصر



رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمودند: عزت مردم با ایمان در بی نیازی از مردم است و آزادی و شرافت در پرتو قناعت بدست می آید.

 Shopaholic به فردی گفته میشود که دائم مشغول پاساژگردی و خرید است شبیه کلمه  workaholic  که به معنی معتاد به کار است.
همیشه مخارجمان خیلی بیشتر از میزان پیش بینی شده اول ماه میشود در صورتی که این اتفاق به ندرت برای پس اندازمان رخ میدهد یعنی همیشه کم می آوریم.وقتی خوب نگاه کنیم وضعیت اقتصادی جامعه خوب نیست و البته که هر کسی با هر موقعیت شغلی و سطح درآمد همیشه در زندگی اش چاله چول هایی دارد که باید پر شود . به وضعیت نامساعد اقتصادی ، درآمد پایین ، اجاره خانه بالا و... عوامل خارجی گویند.اما تا به حال برایتان پیش آمده که در عرض مدت کوتاهی میزان درآمد شما کم یا زیاد شود.مثلا یک ماه به علت پاداش زیاد و برگشت پول قرض داده شده به دوستان و... حقوقتان به جای یک میلیون میشود یک میلیون و پانصد
ماهی دیگر به علت کسر اولین قسط ، خرابی ماشین یا خدانکرده بیماری به جای یک میلیون ، ششصد هزار تومان به حسابتان واریز میشود.
در این دو ماه، آخر برج میزان موجودی حسابتان یکی است؟!
همیشه مقداری از پول را پس انداز می کنیم مقداری را هم برای خرج روزانه کنار می گذاریم و معمولا خرجی هر ماه بدون در نظر گرفتن مقدارش تمام و کمال خرج میشود بنابراین علاوه بر عوامل خارجی عواملی هم در خود انسان وجود دارد که ششصد تومان و یک میلیون و دو میلیون فرقی نمیکند و تمامش خرج میشود.
در این بحث به عوامل خارجی و خرج های پیش بینی نشده کاری ندارم که مفصل است و از حوصله بحث خارج.
چرا همیشه پول هایمان خرج میشود؟
همه تقریبا در هر رشته و با هر سطح تحصیلات سیکل عرضه و تقاضا و تولید مصرف کننده کاذب را متوجه میشوند پس جای تعجب ندارد که کسی این سوال را از ما نمی پرسد و ما خود باید بعنوان موجودی هوشمند این سوال را از خود بپرسیم.
شاید این سوال را زیاد از خودمان پرسیده باشیم اما به دلیل یک جابه جایی ساده ممکن است هیچ وقت به جواب نرسیم.جابه جایی عقل و احساس.
احساس ، عاطفه ، بالا پایین رفتن هورمون ها چیز خوبی است اما مثل آتش هم میتواند نجات دهد هم نابود کند.باید بدانیم چه جوری از قابلیت های خودمان بعنوان یک انسان استفاده کنیم .
پشت ویترینی ایستاده اید .می گویید:" لباس قشنگی است (ترشح دوپامین) " اما بیاید قبل از رفتن به داخل مغازه و خالی کردن جیبمان بگوییم:"بله لباس بسیار قشنگی است اما واقعا به آن احتیاج دارم؟"
یکی دوبار اول زیر پا گذاشتن احساس و گوش دادن به عقل دشوار است اما مثل ورزش است هر چه بیشتر کار کنی ورزیده تر میشوی و دفعه بعد آسان تر میشود.
بررسی دو استنباط غلط:
- من میگویم هیچی نخرید و مثل راهبه ها زندگی کنید؟ منظور من این نیست.عده ای ساده زیستی را ترجیح میدهند و آفرین و صد آفرین بر انتخابشان اما من نگفتم شما ساده زیست باشید گفتم معقول باشید.اصلا و ابدا مهم نیست که در مهمانی بقیه لباستان را 10 بار ببینند یا یک بار ولی مهم است که شما پس انداز کافی برای یک مسافرت درست و حسابی در سال داشته باشید.اصلا زشت نیست که دیگران در خانه شما به جای مبل مدل 2015 روی مبل مدل 1987 بنشینند ولی مهم است که شما بدون دغدغه قسط عقب افتاده بخوابید.

- من میگویم صرفا عقلانی زندگی کنید و پای روی احساستان بگذارید؟
البته که نه ولی به هر چیزی به اندازه خودش بها بدهید.وقتی خدا می گوید عقلتان حجت نهان است یعنی عقل خیلی مهم تر از احساس و نجات بخش زندگی ست.پس اگر یکبار به حرف دلتان گوش میدهید ده بار به حرف عقلتان گوش دهید ولی فکر کنم ما برعکس عمل میکنیم.تا جایی که یادم میآید ما به خدا نیاز داریم نه او به ما پس وقتی چیزی می گوید از روی خیرخواهی ست.
من خیلی وقت است با کمک عقلم و  این سایت (نویسنده سایت معصوم نیست و امکان خطا دارد ولی قطعا خیلی از توصیه هایش کاربردیست)  مخارج زندگیم را کنترل کردم و  آرامشی که بعد از عملی کردن این تصمیم به زندگیم وارد شد را با هیچ لذت دیگری عوض نمیکنم.توصیه میکنم یک ماه اینطور زندگی کردن را تجربه کنید.
این مسئله در خانم ها خیلی بیشتر از آقایان دیده میشود پس اگر خانم هستید حواستان را بیشتر جمع کنید اگر مرد هستید و عزیزتان (مادر-خواهر یا همسرتان) و دسترنجش قربانی بازار مصرف شده اند کمکش کنید البته نه با نصیحت و سخنرانی.همانطور که آرام آرام ذهنیتش نسبت به خرید شکل گرفته شما هم آرام آرام آنرا عوض کنید .می توانید به طور غیرمستقیم در گفتگوهایتان بگویید به این موضوعات علاقمند شدید و او را هم به خواندن کتاب و سایت موردنظرتان ترغیب کنید.هیچ وقت مستقیما با حرف یا نگاهتان به او نگویید نخرد فقط کمکش کنید تا خودش به این باور برسد.